حفظ زندگی و قبول تعهد دادن توسط همسر


سلام.
اگر شوهر در زمان عقد با همسرش برخورد بدی داشته باشدو از همین اول بگوید که اگر ماموریت کاری بروم در آینده ، تو باید به خانه ی پدری ام بروی و آنجا بمانی تا وقتیکه برگردم؟این مشکل برای بنده پیش آمده که همسرم در جواب من که گفتم هر جا که راحتترم مثلا خانه ی پدری ام یا خانه ی خودم میروم می مانم تا برگردی او بگوید اصلا ماموریت نمیروم .آیا حق داره این رفتارو که مشخصه بدگمانه رو داشته باشه؟
2-8 ماهه که عقد کردیم بخاطر اینکه یک ماه و نیم با پدر و مادرم مسافرت رفتم و حتی خودش هم رضایت داده بود ولی بخاطر دوری از من رفتارش با من تند شد و دیگر اون محبت و علاقه ی اولیه رو نداره .من هم چون خانواده ام در شهر دورتری صاحب منزل هستن و در شهر شوهرم خانه ی اجاره ای به دلیل شغلشان دارند و در شهر والدینم که در شمال هست در حال تعمیرات منزل به دلیل ترکیدن لوله ی آب بوده اند و باعث شد چند دیوار رو بردارند تا تعمبر بشه و موقعیت برگشت زودتر نبود و نامزدم اصرار می کرد و نهایتا تهدید که اگر نیایی زودتر دیگه کاری بهت ندارم خیلی روح و روانمو آزرده کرده.و الان که به لرستان که شهر نامزدم هست برگشتیم هیچ گونه علاقه ای نشون نمیده بمن و فقط تندی و درشتی نه تنها بامن بلکه با والدینم میکنه.و باعث شد زیر شرایطی که قبل از ازدواج به من قول داده بود بزند .شرایطم ادامه تحصیل و در صورت قبولی در مقطع ارشد هرجایی باشه موافق هست و شرط دیگه اش شریک نبودن با والدینش در مورد مسکن.حتی طبقه ی بالای خونه ی پدری اش و حتی روبرو.قبل عقد در زمان خاستگاری مازبانی این قولهارو به هم دادیم و حتی بین خانواده ها هم رد و بدل شد و لفظا قول دادن .ولی الان هم پدرش و هم نامزدم زیر حرفاش زده.که من همین یک پدر و مادرو دارم و هرگز ازشون جدا نمیشم.در آینده باهاشون زندگی می کنم.البته حرف شنوی زیادی از پدرش داره .هر چی بگه انجام میده حتی مسافرت رفتن رو باید از پدر اجازه بگیره.ولی قبلا گفت مستقلم و انعطاف پذیرم .من نمیدونم چکار کنم.زندگیمو دوست دارم .دوست ندارم زندگیم خراب شه و آبروم پیش دوست و آشنا بره.روحیه ی خودمو مطمئنم میبازم اگه جدایی در پیش باشه.بیشتر مشکلات رو خانوادهی شوهرم ایجاد میکنن.فشار بهش میارن و اون هم رفتارش بد میشه .فقط و فقط میگه تو اشتباهو خطاها و کوتاهییهایی که در حق من کردی رو باید قبول کنی.و این یک و نیم ماه تمام خانواده اش اونقدر ذهنشو خراب کردن که حتی اجازه ندادن دو روز مرخصی بگیره بیاد شمال منو ببینه .ولی میگه خودم نیومدم لج کردم.اگه میدونستم این مدت دوری اینطور رفتارش تغییر میکنه هیچوقت نمیرفتم.
پدرش بی حرمتی زیادی در منزل ما به من و خانوادم کرد .که 8 ماهه زندگی نمیتونیم بکنیم.عمرمون تلف شد.ایشون یادمه قبل عقد زمان خاستگاری گفتن 5میلیون جهیزه برای پسرم میگیرم و 5 میلیون پول رهن منزل برا پسرم ولی اینمدت گفته من قولی ندادم .خونه سازمانی جور کرد برا پسرش و تماس گرفت که خونه آمادس وسیله هاتونو بدین ما چون در شمال بودیم و در تعمیرات نتونستیم و پدرم گفت شما 5 تومن وسیله رو ببرین ماهم اومدیم جهیزیه دخترو میاریم و رسم داریم که جهیزیه رو صورت میکنیم..عصبانیت و دعوا و بحث ها همش از اینجا شروع شد.باعث شد نامزدم بامن بد بشه.حتی جدیدا گفته مراسم عروسی نمیگیرم فقط یک مجلس زنانه در خونه ی خودمون بعنوان پاتختی و ماه عسل.درحالیکه قبل رفتنم به شمال و قبل بحث باباش باهم برنامه ریزی کردیم و چندجا برا خرید وکرایه لباس رفتیم.

من بااین اوضاع چکار کنم؟ازتون خاهش میکنم راه حل منطقی بهم نشون بدین.
3 -نامزدم گفت اگه بری ارشد بگیری ازکجا معلوم فردا منو ول نکنی .خیلی برام سنگین تموم شد خوردم کرد بااین اوضاع و حرفاش جلو جمع باز من کوتاه اومدم و قبول کردم بعد چند روز.و اینمدت گفتم منم صحبت های اساسی باهات دارم همونطور که تو حرفتو گفتی منم میخام بگم تا به یک نتیجه ای برسیم بریم بیرون پارکی .ولی اصلا توجه نکرد و فرداش گفت بیا منزل ما ناهار .صبح میبرمت منزلمون بعد از ظهر من میام خونه باهم میریم بیرون. بدون توجه به اینکه حرفای سنگینی در منزل ما به من و خانوادم زد فقط خودشو میبینه و حرف منو گوش نمیکنه. پدر من گفت اصلا صلاح نیست بری احتمالا نقشه ای کشیدن که نه مراسم بگیرن نه چیزی همینطوری منو ببرن خونه ی شوهر.خیلی اذیت شدم.راهیی نشونم بدین.باعث شد این رفتارا که من از طریق یک واسطه که خودشون آوردن شرایط نهاییمو بهش انتقال بدم که باید تعهد بده در جمع و ثبتی اش کنیم قول و قرارهاشوکه مستقل باشه در بحث فکری و مالی و مکان نزدیک خونه اش نباشه محل زندگیمون.و هیچکس حق دخالت در زندگیمونو نداره و کار و ادامه تحصیل.فراهم کردن محیط برا درس خوندن و قبولی در این شهر

من علاقمو بهش نشون دادم با کنار گذاشتن ارشد دانشگاه .اونم روزانه.که یکی از شروط ازدواجم بوده .(اشتباهی که کردیم ثبتی این قول و قرارهارو نگرفتیم و سند نداریم و فقط اطمینان به حرفشون کردیم بخاطر اینکه بهشون اعتماد کردیم)اگه نامزدم شرایطمو قبول نکرد همون شرایطی که زمان خاستگاری پذیرفته بود رو دوباره قبول نکرد یعنی چی؟ اینجا من باید چکار کنم؟ یک راهی که زندگیمو خراب نکنه نشونم بدین.گفتم بهش که تو بمن اطمینان نداشتی اون حرفو زدی که پیشرفت کنی منو ول میکنی .. بخاطر علاقه م بهش ارشذو کنار گذاشتم.حالا خودش میگه شما بمن اطمینان ندارین که تعهد میخایین بگیرین.گفته باید چند روز فکر کنه.هنوز نتیجه نداده.
هرجور فکر میکنم اشتباهی مرتکب نشدم.پدرش گفت تو از اول پسر منو نمیخاستی وگرنه یک ماه ونیم نمیرفتی اگه پشیمونی مشکلی نیست.واقعا نگرانم..
لطفا کمکم کنید من زندگیمو دوست دارم.

در آخر برام دعا کنید.

وضعیت: باز (پاسخ رایگان)
مهارت: -
1 پاسخ
2,715 بازدید
تاریخ ثبت: ۱۳۹۲/۰۶/۳۱ ۲۱:۵۴:۴۵